مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
دریـا بـدون مــاه تــلاطـم نـمـیکـنـد تا نور توست، راه کسی گم نمیکـند در لحـظههای سـبز مناجـات با خـدا حتی کـلـیـم چون تو تـکـلّـم نـمیکـند در زندگی غذای تو شد نان جو، نمک مرد بهـشت، روی به گـندم نمیکـند جان پیـمـبری! اگر از او جـدا شوی یک غنچه این بهشت تبـسّم نمیکـند او راحـت تـو و تـو قــرار پـیـامـبـر وقتش رسیده است که یک آرزو کنی این خـاک را زلالتـر از آبرو کـنی تا عرش شانههای نبی کردهای عروج تا مثل او به دعوت معـراج رو کنی دنیا به حسرت نگهت زیر پات ماند تا چند کفشهای خودت را رفو کنی؟ همصحبت تو نیست کسی غیر فاطمه برخـیز سـمت آیـنه تا گـفـتگـو کـنی زیباترین طـلیعۀ قدر تو فـاطـمهست وقت «سلونی» است که خود را نشان دهی تا که خبر از آن طرف آسـمان دهی در بـسـتـر پـیـمـبـر اگـر آرمــیـدهای این آروزی توست به جایش تو جان دهی تا که حدیث منزلت از شأن تو گواست شرح نـگـین خـاتـم پیـغـمـبران دهی جنگید با تو «عَمرو» و به لطفت اسیر شد بـاور نمینـمود به او هـم امان دهی حـالا بـیا کـلـید بهـشت خـدا به دست باید که راه را به محبّان نـشان دهی ای مرد زخـم خوردۀ میدان جنگها بر چهرهات نگاه پیمبر چه دیدنیست وقت وصال این دو برادر چه دیدنیست زیبـاتـرین تـرانۀ صبح قـیامت است ساقی کنار چشمۀ کوثر چه دیدنیست این روشن است سایۀ حق در وجود توست کعبه ز نور توست منوّر، چه دیدنیست وقتی شکوه قـدرت تو جـلـوه میکند در دستهای تو در خیبر چه دیدنیست بر بال جـبـرئـیل نـوشـته فـضـائـلت این بال و پر برای پیمبر چه دیدنیست اهل سـقـیفه از تو چه دورند یا علی نور شـما نـشانۀ صبـح سـپـیده است خلقت گلی ز باغ بهار تو چیده است گویا فرشتههای خودش را خدای نور از روشـنای نـور شـما آفـریـده است مولا هـنـوز سـورۀ وحـیـی نـیـامده، آیات مـؤمـنون ز لبانت وزیـده است وقـتِ کـرامت است رکـوع نـماز تو ای مرد مرحمت! که نظیر تو دیده است این گـریهها و آه یـتـیـمانه هر سحـر پای تو را به سمت خرابه کشیده است ای مـعـنـی غــدیـر خـدا و پـیـامـبـر |